می پرست

اگر آتشی نیست آبم دهید... ندارید آبی شرابم دهید

می پرست

اگر آتشی نیست آبم دهید... ندارید آبی شرابم دهید

دلنوشته های یک محتضر

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب

۴ مطلب در آبان ۱۴۰۴ ثبت شده است

قلم به دست گرفتم قلم به دیده خیسم
حرام باد اگر جز تو از کسی بنویسم

هزار بار صدات کرده ایم و نیست جوابی
هزار جام تهی برده ایم و نیست شرابی

به یک نگاه سر لطفت آرزومندیم
صلای هیچ زنیم و به هیچ خرسندیم

اگر که تشنه به خون گلوی محتضری
به چنته می شودم یافت گردنی و سری

من ایستاده ام اما نزار و خسته تنم
منم هنوز که اِستاده در غبار...منم

 

محتضر اصفهانی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۰۴ ، ۰۷:۰۰
جلال نصراصفهانی

بستان و باغ پر ثمری داشتی چه شد؟
آه ای شکسته بال پری داشتی چه شد؟

از جور روزگار خزان گشته گلشنت
ای نخل پایدار سری داشتی چه شد؟

 


کو آن عصای پیری تو ای شکسته دل
بر راست قامتت کمری داشتی چه شد؟

از چه فسرده ای جگرت از چه سوخته
ای محتضر بگو پسری داشتی چه شد؟

 

 

محتضر اصفهانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۰۴ ، ۰۶:۴۳
جلال نصراصفهانی

جبار و قادر و غنی ذی وجود رب
از من گرفت آنچه به من داده بود رب

بر خود نهاد نام کریم و رحیم لیک
آغوش خود به جور و جفا می گشود رب

 

محتضر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۰۴ ، ۰۶:۴۲
جلال نصراصفهانی

از جهان حسود دلگیرم
با تمام وجود دلگیرم

از خدا که گرفته است از من
پسرم را چه زود... دلگیرم

 

محتضر اصفهانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۰۴ ، ۰۶:۴۱
جلال نصراصفهانی